سارق مسلح و همدستش که هنگام سرقت از خانه برادر یک پاسدار سپاه وی را به قتل رسانده بودند از سوی پلیس پایتخت دستگیر شدند.

یک دستگاه پلی استیشن، لپ تاپ و یک کلکسیون انگشتر با نگین‌های مختلف را داخل چمدان گذاشتیم اما چیز دیگری پیدا نکردیم، می‌خواستیم از همان راهی که رفته بودیم خارج شویم که صاحبخانه رسید ؛ خودمان را به پارکینگ رسانده بودیم که با مقتول و چند نفر دیگر مواجه شدیم. من قصدم کشتن نبود فقط شلیک کردم که بترسند و راهی برای فرار پیدا کنیم. آنقدر این کار ناگهانی و سریع اتفاق افتاد که حتی چمدانی را که وسایل سرقتی داخلش بود هم با خودمان نبردیم.

بعد از سرقت چه کردید؟

به پاتوقمان در میدان شوش رفتیم و چون تیراندازی صورت گرفته بود یک هفته‌ هیچ کاری نکردیم و به شهرستان محل زندگی‌مان رفتیم. اما بعد از یک هفته دوباره سرقت‌ها را شروع کردیم، من ۵ سال قبل برای کار به تهران آمدم و کارگری می‌کردم. در این میان با افرادی آشنا شدم که از راه سرقت پولدار شده بودند، من هم وسوسه شدم سرقت کنم.

با همدستت چطور آشنا شدی؟

زندان که بودم او هم در زندان بود، البته از قبل او را می‌شناختم همشهری‌ام بود. حدود یک ماه قبل وقتی همدستم از زندان آزاد شد سرقت‌ها را شروع کردیم و با خودمان عهد کردیم به ۱۰۰ خانه دستبرد بزنیم تا پولدار شویم.

پولدار شدی؟

نه تنها پولدار نشدم بلکه قاتل هم شدم، نمی‌دانم مقتول بچه دارد یا نه اما اگر دارد می‌خواهم به بچه‌اش بگویم من نمی‌خواستم این اتفاق برای پدرت رخ دهد. لطفا از گناه من بگذر.

اسلحه را از کجا آوردی؟

مدتی قبل خریده بودم، با خودم گفتم وقتی برای سرقت می‌روم اگر با مالباخته مواجه شوم دو تیر هوایی شلیک می‌کنم تا بترسد و بتوانم فرار کنم. اما نمی‌دانستم که به اینجا ختم می‌شود